یکی از سنتهای قدیمی مدرسه ما، برگزاری اردویی یکروزه است در بازار. بچهها به چند گروه پنج نفره تقسیم و همراه با معلم اجتماعی و چند همکار دیگر، روانه بازار بزرگ تهران میشوند.
همشهری آنلاین – سیدسروش طباطباییپور:هدف اصلی، تعامل و همنشینی با مردم کوچه و بازار و البته سردرآوردن از حساب و کتاب و دخل و خرج است. پول تو جیبی هم معلوم و پروژه نهایی دانشآموزان، نوشتن گزارشی از این سفر درونشهری و ارائه آن سر کلاس است.
من هم از سر علاقه، با بچهها همراه شدم. در کنار ۲گروه قبراق و خندان، از اتوبوس مدرسه در میدان امام (ره) پیاده شدیم و خرامان، خیابان ناصرخسرو را تا آخر، گز کردیم و رسیدیم به پلههای نوروزخان و مسجد جامع و بازارچهارسوق و مسگرها و آنگاه حمام چال و زنبورکچی و خلاصه دکانها و حجرههایی که گاهی با لبخند، من و بچهها را تحویل میگرفتند و گاهی هم با اخم، اجازه نمیدادند مزاحم کسبوکارشان شویم!
بیش تر بخوانید:
واسه نونه… واسه نونه!
برای ناهار، مهمان جیبمان شدیم؛ گشنه و نالان، در یکی از رستورانهای شلوغپلوغ، کنار بازاریها نشستیم و مراسم ناهارخوران را برگزار کردیم.
وقتی از خیابان مولوی سردرآوردیم، پدر و پسری قفسبهدست، توجه ما را بهخود جلب کردند؛ قفسی بزرگ و خالی که انگار قرار بود با چند کبوتر یا طوطی زبانبسته پر شود. آن دو، جلوی ما رژه میرفتند و ما هم بهدنبالشان و کلی در همان مسیر، با بچهها بحث کردیم که آیا این رفتار، یعنی اسیرکردن پرندگان در قفس، آن هم به این بهانه که حالی ببریم و صفایی کنیم، رفتاری انسانی است یا غیرانسانی؟
احسان، طوطی داشت و میگفت چون نژادش برزیلی است، اگر رهایش کنم، با آب و هوای ایران سازگار نیست و میمیرد و سعید میگفت آنقدر به آکواریومش میرسد که طبیعت، به ماهی اقیانوسها نمیرسد و خلاصه بچهها به هزار و یک دلیل معتقد بودند اگر حیواناتشان را در دل طبیعت رها کنند، دوباره به خانههایشان باز خواهند گشت و درواقع در حق حیوانات اسیرشان، لطف میکنند که سایه بالای سرشان هستند.
اما هرچه میگفتند، با سد مخالفتهای من مواجه میشدند. حرف حسابم نیز یک پرسش بود: «دوست دارین کسی شما رو هم توی این قفس نگه داره؟» و هی به قفس خالی بزرگ پدر و پسری اشاره میکردم که گاهی از ما دور و گاهی نزدیک میشد.
سعی میکردم نصیحتها را بلندتر هم بگویم تا شاید به گوش آن پدر و پسر هم برسد و از خیال غیرانسانیشان، منصرف شوند.
البته سالهاست خیابان مولوی، از شر پرندهفروشها راحتشده، اما هنوز تک و توک مغازههایی هستند که جیبشان از اسارت حیوانهای زبانبسته پر میشود. پدر و پسر، دم یکی از همین مغازهها ایستادند و در چشم برهم زدنی، میلههای قفس، پنج کبوتر زیبا و ملوس را در آغوش گرفتند و آنچه نباید بشود، شد! صدای تاپتاپ قلب پرندهها را از پشت میلهها میشنیدم که خودشان را به امید رهایی، به در و دیوار میکوبیدند! خلاصه صحنه دلخراشی بود و بهخصوص با تهلبخند پدر و پسر ظالم، دلخراشتر هم شده بود؛ لبخندی که انگار حس رضایت در آن نهفته بود.
نمیدانستم چه کار کنم. یکی از بچههای گروه، با همان مغز کلاس نهمیاش، پیشنهاد داد پول روی هم بگذاریم و پرندهها را بخریم و آزاد کنیم! پیشنهادش بدک نبود. با بچهها دنبالشان رفتیم تا با پدر و پسر، وارد مذاکره شویم. مولوی، شلوغ بود و رسیدن به آنها، کمی سخت.
پدر و پسر، خودشان را به پارک کوچکی در همان حوالی رساندند و قفس بزرگ را روی صندلی پارک گذاشتند؛ انگار از سنگینی قفس و کارشان به نفسنفس افتاده بودند. بهترین فرصت برای گفتوگو بود. فاصله ۵، ۶متری را با آنها حفظ کردیم تا هماهنگیهای اولیه را انجام دهیم. قرار شد احسان وارد مذاکره شود. بچهها جملهبندیهای احسان را ویرایش میکردند و هی میگفتند کاش قیمت پرندهها را میپرسیدیم تا سرمان کلاه نگذارند و آنها را گران نفروشند. البته موسوی هم خوب میگفت: «آقا…! اینجوری که دوباره میرن پرنده میخرن و…» اما دلم میخواست حتی شده به شکلی نمادین، بچهها را درگیر این رفتار انسانی کنم.
در همین حین، توجهم به پسرک جلب شد. مات شده بودم، باورکردنی نبود! پسرک، دستانش را توی قفس کرد و نخستین پرنده را با مهر، در آغوش گرفت و بر قلب تپندهاش، بوسهای زد و پرنده و دستانش را بهسوی آسمان بالا برد و… پرواز!
نفسم درنمیآمد. احسان روی زمین نشست، من نیز هم و بقیه بچهها! و چشمانمان را در آسمان، به پنج پرندهای دوختیم که با بالهایشان، آسمان را ناز میکردند و بر پدر و پسر بوسه میفرستادند.
کد خبر 848802
-
سیل در عربستان | ماجرای جالب سیل مدینه
-
۱۰ کاربرد کاغذ مومی در خانهداری که احتمالا نمیدانستید
-
هدیه پرواز
-
طالبان حقآبه هیرمند را رهاسازی کرد | ۵۰ درصد تالاب هامون آبگیری شد
-
وقتی مخاطبان اسناد بیبیسی درباره قتل نیکا شاکرمی و تجاوز به او را مسخره کردند+ تصاویر | واکنش رسانه انگلیسی
-
سدهای مشهد آب ندارد! | اعلام برنامه جیره بندی و قطع آب منازل در مشهد؟
-
جزئیات جدید از پرونده بابک زنجانی؛ بازگشت ۱۹۶۷۵۰۰۰۰۰هزار یورو به خزانه | دارایی او از بدهی اش بیشتر بود؟
-
بایدن به دنبال توافق با ایران است؟ | ۲ سناریوی مطرح درباره سفر گروسی به تهران
-
تصویب افزایش حقوق بازنشستگان تأمین اجتماعی | حقوق حداقلبگیران چند درصد افزایش می یابد؟
-
طعنه به ازدواج شرم آور دو پسر از فرزندان امرای ارتش پهلوی+ عکس و سند
-
بایدن به دنبال توافق با ایران است؟ | ۲ سناریوی مطرح درباره سفر گروسی به تهران
-
جزئیات جدید از پرونده بابک زنجانی؛ بازگشت ۱۹۶۷۵۰۰۰۰۰هزار یورو به خزانه | دارایی او از بدهی اش بیشتر بود؟
-
طالبان حقآبه هیرمند را رهاسازی کرد | ۵۰ درصد تالاب هامون آبگیری شد
-
شترها را در مکه سیل برد + ویدئو
-
باران سیلآسا و طوفان در ۲۴ استان | سیل و صاعقه در کمین مردم این مناطق | خطر غرق شدن شناگران و قایقها در سواحل ۲ استان
-
یحیی گلمحمدی رفت تا فصل بعد؟ | زمان بازگشت احتمالی مشخص شد
-
اوسمار هدیه نکونام را پس فرستاد | جنجال برای هیچ ؛ فرصت برای سبقت بزرگ سرخ ها از دست رفت | پرسپولیس صفر – سپاهان صفر
-
سیل در عربستان | ماجرای جالب سیل مدینه
-
رد پای دختر چهار ساله گلستانی پس از 4 روز پیدا شد + عکس | کلالهایها برای یافتن یسنا سنگ تمام گذاشتهاند
-
تصاویری از سیل هولناک در مکه | وضعیت خودروها را ببینید | ویدئو
-
واسه نونه… واسه نونه!